تیم کوهنوردی دانشگاه تربیت مدرس به قله 3211 متری بینالود صعود کردند
اطلاعرسانی دیر هنگام، اما همنوردان همگام بودند. پس از ثبت نام و برگزاری جلسه توجیهی، روز و ساعت دقیق حرکت را به اطلاع همه رساندیم. وعده دیدار همانند بسیاری از برنامههای تخصصی انجمن، ایستگاه راهآهن تهران است.
ساعت 21:30 از تهران به سوی نیشابور رهسپار شدیم. آغاز سفر به گپ و گفت گذشت. قدیمیها تجدید دیدار کردند و با دوستان جدید بیشتر آشنا شدیم.
ساعت 6:35 وارد ایستگاه راهآهن نیشابور شدیم. نیسان آبی از پیش هماهنگ شده و منتظر تیم بود. سوار بر نیسان به سوی دامنههای بینالود زیبا راه افتادیم. نیسان سواری همواره با شادی و هیجان همراه است. ساعت 8:30 به ابتدای مسیر پیمایش رسیدیم. صبحانه را خوردیم و 9:45 به سمت قله راه افتادیم. در میان راه حدود هر یک ساعت استراحت کوتاهی داشتیم.
ساعت 12:20 به پناهگاه رسیدیم. استراحت کردیم، ناهار سبکی خوردیم و در ساعت 14:10 به سمت قله ادامه دادیم. از اینجا به بعد بینالود سبزتر و پر آبتر است. افزون باد! عشایر مهربان و صمیمی ایران زمین در بینالود به میمنت ورود ما تیر در میکنند، به نزدشان باز خواهیم گشت.
ساعت 17:15 به قله رسیدیم. عکس گرفتیم، استراحت کردیم و «ای ایرانِ» جاودانه را همخوانی. 17:50 راه بازگشت به پناهگاه را در پیش گرفتیم. به اتراقگاه عشایر عزیز رسیدیم. دوغ عشایری همیشه در برنامههای کوهنوردی پر طرفدار بوده و هست. نوشیدنی گوارا، عصاره طبیعت سبز اطراف و تلاش و کوشش عشایر در رگهای همنوردان کوه دانشگاه جاری میشود. «چشمههاشان جوشان، دامشان شیرافشان باد».به سمت پناهگاه ادامه میدهیم و ساعت 19:45 به آن میرسیم. گروههای بومی زیادی بینالود را برای برنامه آخر هفته خود برگزیدهاند. درون پناهگاه جا نیست، بیرون چادر میزنیم، از ابتدا هم همین نیت را داشتیم! چادرها را علم میکنیم؛ زیراندازها پَهن، شعلهها روشن، بساط چای به راه. سپس شام در میان گفتگو و خنده و انرژیهای مثبت و هوای خوب.
روز بعد ساعت 6:00 بیدار باش، برچیدن چادرها و خوردن صبحانه. پیش گرفتن راه بازگشت به سمت نیسان آبی در ساعت 7:50، ساعت 9:25 نیسان آبی دیده شد! 10 صبح سوار بر نیسان راه نیشابور را در پیش گرفتیم. به یک حمام عمومی در یکی از محلات نیشابور رفتیم و تن را به آب پاک سپردیم. سبکسار برای گشتن نیشابور عزیز این «اَبَرشهر» کهن، با پیشینه و فرهنگ غنی آماده شدیم، البته بعد از خوردن ناهار و استراحت کوتاهی در یکی از پارکهای آن. چندتایی درخت توت هم در پارک دیده میشد! آرامگاه خیام نخستین مقصد ماست. بنای آرامگاه خیام و مرمت امامزاده محروق در کنار آن، به اضافه مرمت بنای آرامگاه عطار و ساخت آرامگاه کمالالملک و خیابان درختکاری شده میان آنها به سفارش انجمن آثار و مفاخر ملی و توسط معمار بنام و ارزنده ایران هوشنگ سیحون بین سالهای 1337 تا 1348 طراحی و ساخته شده است.
پس از نیشابورگردی به باغ دوست و همنورد عزیزمان سجاد حامدحیدری رفتیم و از مهمان نوازی او و خانواده گرامیشان به ویژه پدر بزرگوارشان بهرهمند گشتیم. گوجه سبزهای رسیده و گیلاسهای نه چندان رسیده را در نوردیدیم. دمنوش آتشی پونه تکرار هم شد. املت در کماجدان مسی روی آتش چیز دیگری بود. چای پایانی حسن ختام برنامه بود. به سمت ایستگاه راهآهن نیشابور به راه افتادیم. ساعت 1:30 بامداد راه تهران را در پیش گرفتیم. ساعت 10:40 با تاخیر حدودا یک ساعت و نیمه در ایستگاه پیاده شدیم و یکدیگر را به امید برنامههای آتی بدرود گفتیم.
این برنامه سبب شد که واژه «همنورد» بار معنایی ژرفتر و تازهتری پیدا کند، دست کم برای نگارنده.
بی گمان این برنامه خوب بدون پشتیبانی و حمایت مسئولان محترم تربیت بدنی دانشگاه به انجام نمیرسید. از این رو از همه آنها به ویژه جناب آقای دکتر رستگار و آقایان فلاح، فرجاللهی و کارمندان عزیز بخش خدمات و مربی گرامی مهندس نصیر علیزاده که به اجرای این برنامه خوب یاری رساندند، سپاسگزاریم.